Web Analytics Made Easy - Statcounter

فربد زاوه | کارشناس بازار خودرو

 

اقتصاد کشور سال‌هاست در یک حلقه معیوب مدیریتی گرفتار شده است. مدیریت برنامه‌ریزی و اجرایی اقتصاد کشور طبق یک روال مرسوم عمدتا نقش مدعی به خود می‌گیرد و در عوض پذیرش مسوولیت ناتوانی و ناکارآمدی مدیریتی خود که به تثبیت نابسامانی و ناهنجاری مزمن در اقتصاد ایران منجر شده است، نقش پرسشگری و مطالبه‌گری برای خود تعریف کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این درحالی است که ریشه همه مشکلات کشور را می‌شود در ضعف مدیریتی و عدم درک صحیح موضوع  دانست. ریشه ضعف کیفیت مدیریتی را می‌توان در حذف سنجش میزان مهارت و دانش واقعی افراد و تکیه صرف بر مدرک تحصیلی فارغ از کیفیت اخذ آن جست‌وجو کرد. دریافت مدرک تحصیلی در دهه‌های اخیر تناسبی با میزان آموخته‌ها و تجربیات علمی افراد نداشته و افرادی توانستند با تکیه بر ارتباطات سیاسی- حزبی یا با کمک سهمیه‌های مختلف، بدون داشتن حداقل دانش و مهارت در رشته خود به مدارک عالیه دست پیدا کنند و با استفاده از همان مدارک به عرصه‌های مدیریتی و دانشگاهی کشور ورود کنند و مجددا به هم‌ طیف سیاسی خود مدرک و پست‌های مدیریتی اعطا کنند. این رویه سبب شده است، لشکری از مدیران مدرک‌دار بعضا از معتبرترین مراکز علمی کشور ولی بدون ابتدایی‌ترین مهارت‌های علمی به وجود آیند که مشکلات ساده کشور را غیرقابل حل و مزمن کنند، درحالی‌که این معضلات راهکارهای ساده و تجربه‌شده‌ای در سایر نقاط دنیا دارند. دولتمردان در مواجهه با این مشکلات که تماما از تصمیمات غلط خودشان نشات می‌گیرد، بعد از عدم پذیرش کوچک‌ترین مسوولیتی تلاش می‌کنند با فرافکنی، دشمن خارجی، رقیب سیاسی، رفتارهای اقتصادی غلط مردم و نهایتا وجود نیروهای مخالف دولت را مقصر بدانند و با گرته‌برداری سطحی از شیوه‌های حکمرانی متداول در سایر نقاط دنیا و کشورهای پیشرفته امیدوار باشند، بدون آنکه به ریشه و اصل ماجرا ورود پیدا کنند تنها با کپی‌کردن از برخی ابزارهای کنترلی، مشکلات را حل‌وفصل کنند. امروزه کمتر کسی است که تورم را فراتر از یک پدیده پولی و مالی دولتی بداند. تورم از ضعف مدیریت پولی بانک‌مرکزی و بی‌انضباطی در مدیریت مالی دولت ایجاد می‌شود و نسخه شفابخش فرار از تورم با سرکوب قیمت چه در مبدا تولید و چه مقصد عرضه و مصرف یا تشدید ابزارهای مالیاتی مطلقا وجود ندارد. فقدان ابزار سختگیرانه مالیاتی فارغ از نقش و تاثیر واقعی آنها در کنار امکان‌پذیری تحقق این درآمدها، امروزه به عنصر مشترک دیالوگ‌های متداول دولتمردان و مجلسی‌ها تبدیل شده است و استفاده از این ابزار کیمیای سعادت اقتصادی ایران و ریشه حل همه نابسامانی‌ها دانسته می‌شود. درحالی‌که اقتصاد ایران در پنج دهه گذشته به‌دلیل عدم مدیریت و نظارت شبکه بانکی، کسری مزمن بودجه ناشی از عدم مهارت در برنامه‌ریزی و جبران آن با خلق بی‌رویه پول پرقدرت با متوسط نرخ تورم بالای ۲۵درصد مواجه بوده است، قانون‌گذار و مجری دولتی، تلاش می‌کنند با خلق ابزارهای جدید مالیاتی، به درمان این بیماری مزمن بپردازند؛ بدون آنکه هیچ قصد و برنامه‌ای برای اصلاح سیاست‌گردانی پولی کشور و ساختار پرهزینه مدیریت جاری کشور داشته باشند. این درحالی است که مالیات بر تورم، مصداق جریمه شهروندان محسوب می‌شود و تاثیر ضدتورمی آن فقط افزایش درآمد دولت و کاهش کسری بودجه است، نه ابزار موثری در کاهش سرعت معاملات یا توقف چرخه سوداگری. هرچند می‌توان به‌سادگی نشان داد، تعداد واسطه‌ها در قیمت نهایی تاثیری ندارد و قیمت نهایی کالاها تنها از میزان نقدینگی، ضریب توزیع بین شهروندان یا همان ضریب جینی و به‌عبارتی قدرت خرید دهک‌های مختلف و میزان عرضه کالا متاثر می‌شود!

مالیات بر عایدی سرمایه و مالیات بر کالاهای لوکس که در چند ماه اخیر توسط مجلس مصوب شده‌اند، نمونه‌های بارز و شفافی از این نوع جریمه هستند که از شهروندان اخذ می‌شوند. در ماه‌های اخیر، مجلس جدید هم به کلیشه پنج دهه اخیر رو کرده و مکررا مصر بوده که تورم یک پدیده سیاسی یا ناشی از رفتار بد بعضی از شهروندان است که آنها را دلال و سوداگر خوانده است و با وضع جرایم مالیاتی می‌توان این افسارگسیختگی را مدیریت کرد، بدون آنکه به ریشه این افزایش قیمت‌ها ورود کرد.

تورم پولی در دو سال اخیر به حدی بالا بوده است که اعداد ارزش ریالی دارایی شهروندان چندین برابر شده، درحالی‌که بسیاری از آنها نه تنها توانایی بهینه‌سازی و نوسازی دارایی فعلی خود را ندارند که حتی از پس هزینه‌های جاری و نگهداری دارایی فعلی خود برنمی‌آیند. این موضوع در خودرو که هزینه‌های نگهداری و جاری بالایی دارد، بسیار مشهود است. درحالی‌که ارزش ارزان‌ترین خودروی داخلی بیش از ۶ برابر شده است، بسیاری از مالکان در تامین هزینه بیمه بدنه و تعمیرات وسیله نقلیه خود ناتوان هستند. حال اخذ مالیات از این افزایش قیمت برای کنترل قیمت، تنها یک معضل جدید شهروندان خواهد شد. ثبت سند و نقل‌وانتقال خودرو مشمول مالیات و عوارض شهری است و در عین حال افراد برای درآمد سالانه از هر طریقی ملزم به پرداخت مالیات درآمدی هستند، بنابراین وضع دو سرفصل جدید مالیاتی در موضوع خودرو به نوعی پیچیده کردن قوانین موجود در کشور محسوب می‌شود و مشمول معضل بیش قانونی است که سال‌ها ساختار بوروکراسی اداری ایران را آزرده کرده و منشأ فسادهای متواتر در مدیریت اجرایی شده است. حال افراد به‌دلیل تورم ناشی از ضعف مدیریت در اقتصاد و عدم تخصص مجلس به امر برنامه‌ریزی مالی در تصویب بودجه سنواتی، مشمول پرداخت مالیات‌های سنگین جدید شده‌اند. این قوانین مالیاتی علاوه بر اینکه سبب نارضایتی عمومی شدید می‌شود، مشکلات اجرایی سنگینی هم دارد، هزینه تحقق این درآمدها زیاد و احتمال تحقق آن بسیار کم است. گستردگی دایره مشمولان این طرح مالیاتی، برخورد ماموران مالیاتی با شهروندان طبقات متوسط و فقیر را افزایش می‌دهد که سبب افزایش نارضایتی عمومی می‌شود. در عین حال، جز از محل افزایش درآمد دولت و کاهش کسری بودجه، تاثیری بر کنترل سرعت و شدت تورم در کشور ندارد. افزایش مالیات بر معاملات شفاف مسکن، خودرو و ارز و طلای قانونی، شاید فقط سبب شود افراد طی معاملات غیر قابل ردیابی، دارایی خود را به کالاهای غیر قابل ارزیابی تبدیل کرده و با ورود به بازارهایی مانند رمزارز یا معاملات زیرزمینی سکه و ارز تلاش کنند تا از پرداخت جرایم ناکارآمدی دولتمردان خلاص شوند. افزایش بی‌رویه قیمت خودرو خصوصا انواع وارداتی و لوکس ناشی از تورم پولی و ممنوعیت واردات خودرو است. کاهش تولید و تولید زیان‌ده در صنایع خودرو هم عامل تشدید‌کننده تورم‌بخشی در بازار خودرو شده است. بنابراین اخذ مالیات از تورم قیمت خودرو در معاملات کوتاه‌مدت، تنها سبب افزایش معاملات غیرقانونی می‌شود؛ معضلی که در بی‌تدبیری سالیان گذشته در معاملات خودروهای ترهینی شرکت‌های خودروساز هم رخ داده است. هم‌اکنون فاصله زمانی تا یک‌سال بین معامله واقعی و ثبت رسمی آن به‌وجود آمده است. به شکل عجیبی حق خرید یک خودروی صفر کیلومتر روز حتی به قیمت بازار از تمامی ایرانیانی که خودرو در تملک داشته باشند، سلب شده است. با این قانون جدید، افراد برای فرار از مالیات، از انتقال رسمی سند تا چهار سال امتناع خواهند کرد که نهایتا نتیجه‌ای جر افزایش تعداد زیاندیدگان و پرونده‌های قضایی ناشی از کلاه‌برداری‌ها نخواهد داشت و البته درآمد دولت را هم افزایش نخواهد داد. واسطه‌گران هم همچنان با استفاده از خلأ قانونی عدم کنترل گردش مالی افراد حقیقی می‌توانند بدون پرداخت مالیات بردرآمدی که از تفاوت ارزش زمان خرید و فروش به‌دست می‌آورند به فعالیت خود ادامه دهند. راه ساده‌تر و کم‌هزینه‌تر، اجرای درست قانون مالیات بردرآمد است. همه افراد جامعه از هر طبقه و شغلی باید متناسب با کل درآمدی که دارند، اعم از فعالیت‌های مستقیم اقتصادی یا درآمدهای اتفاقی، به پرداخت مالیات بردرآمد ملزم باشند. با کنترل شبکه بانکی و اجرای قوانین مبارزه با پولشویی می‌توان علاوه بر تحقق ساده‌تر درآمد مالیاتی، از انحراف سیل نقدینگی از بازارهای رسمی به غیررسمی یا کالاهای معیشتی جلوگیری کرد./ منبع: دنیای اقتصاد

برچسب هاایران خودرو شرکت سایپا

منبع: انرژی امروز

کلیدواژه: ایران خودرو شرکت سایپا آسیا اروپا اقتصاد انرژی امروز ایران بین الملل تحریم خبرگزاری بین المللی خبرگزاری داخلی خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا ریاست جمهوری سازمان های بین المللی سایتهای اینترنتی شرکت ملی نفت ایران NIOC شرکت های بین المللی مجلس شورای اسلامی وزارت نفت وزارت نیرو پرداخت مالیات

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت energytoday.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «انرژی امروز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۹۲۰۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شاه کلید مهار تورم

خاطره یحیایی در دنیای اقتصاد نوشت: اولویت‌های هر کشور نشانگر رویا‌ها وکابوس‌های آن و بیانگر دیدگاه‌های مختلف درباره چگونگی عملکرد اقتصاد است. اولویت‌های کشوری مانند ایران که برای بیش از چهاردهه به تورم‌های دورقمی عادت کرده، ولی هیچ‌گاه دچار ابرتورم هم نشده، با کشوری مثل آمریکا که مردمش تورم ۵درصدی را هم تحمل نمی‌کنند یا کشور‌هایی مانند مجارستان و آلمان که ابرتورم‌های بزرگی را تجربه کرده اند و از هرگونه افزایش تورمی هراس دارند، متفاوت است. با وجود عادت جمعی به تورم‌های دو رقمی (حدود ۲۰ تا ۳۰درصد) تورم‌های سال‌های اخیر در کانالی بالاتر از کانال ۲۰ تا ۳۰‌درصد بوده‌اند که سبب شده، هم مردم و هم سیاستگذار یک‌صدا به دنبال کاهش تورم و ورود آن به کانال بلندمدت خود باشند. اما این چگونه ممکن است؟

دو دیدگاه عمده در ایران در این خصوص به وجود آمده است: اول طرفداران جریان اصلی علم اقتصاد که به دنبال مدل‌های علمی (یا به قول برخی مدل‌های کتاب‌های درسی) هستند و می‌گویند بدون افزایش نرخ بهره اسمی و رسیدن بهره اسمی به تورم و صفر شدن نرخ بهره حقیقی (نرخ بهره اسمی منهای تورم) امکان کاهش نرخ تورم در ایران به محدوده تک‌رقمی مثل بیش از ۱۰۵ کشور جهان وجود ندارد.

این دسته افزایش نرخ بهره (اهرم اصلی سیاست پولی) را در کنار انضباط بودجه دولت (سیاست مالی) و جلوگیری از بار‌های فرا بودجه‌ای بر بانک‌ها توصیه می‌کنند. شواهد جهانی کاملا موید نظر این دسته است. همچنین شواهد داخلی از سال‌های ۹۲ تا ۹۶ هم نشان می‌دهد با مثبت شدن نرخ بهره حقیقی، نرخ تورم در ایران تک‌رقمی شد.

دسته دوم معتقدند اقتصاد ایران با دیگر کشور‌ها تفاوت جدی دارد و سیاست متعارف پولی (تغییرات نرخ بهره) در این اقتصاد مثل اقتصاد کشور‌های دیگر کار نمی‌کند.

این دسته مهم‌ترین تفاوت ایران با کشور‌های دیگر را در نکول پنهان‌شده در ترازنامه بانک‌ها می‌دانند؛ یعنی حجم بزرگ وام‌هایی که داده شده، ولی بدون اینکه پس داده شوند، مدام امهال و استمهال می‌شوند و بمب ساعتی هستند که با افزایش نرخ بهره می‌توانند منفجر شوند. این دسته ایجاد محدودیت بر ترازنامه بانک‌ها وکل‌های پولی را توصیه می‌کنند.

دسته اول در پاسخ به این استدلال دسته دوم می‌گویند که بدون افزایش نرخ بهره، نکول استراتژیک (strategic default) در نظام بانکی وجود خواهد داشت و این بمب ساعتی نه تنها خنثی نشده، بلکه بزرگ‌تر هم خواهد شد. از نظر این دسته، افزایش نرخ بهره، پله اول جلوگیری از اضافه شدن به انبار مهمات این بمب ساعتی است. همچنین این دسته معتقدند کنترل ترازنامه و محدودیت‌های مقداری صرفا در شرایطی که نرخ بهره حقیقی به صفر نزدیک است کار می‌کند و نباید انتظار داشت که جای نرخ بهره را بگیرد.

اما تئوری اقتصاد به ما می‌گوید، در شرایطی که سیاست پولی انبساطی مخارج کل مصرف‌کنندگان، بنگاه‌ها و دولت‌ها را بر روی کالا‌ها و خدمات افزایش می‌دهد، آیا این تقاضای جدید به افزایش تولید و اشتغال می‌انجامد یا فقط قیمت‌ها را بالا می‌برد و سرعت تورم را زیاد می‌کند؟ واضح است که بدون افزایش نرخ بهره و در شرایطی که کشور چهار دهه در شرایط پولی انبساطی (نرخ بهره منفی) زندگی کرده، هر افزایش تقاضایی، چه از سمت انتظارات و چه از سمت دولت به تورم‌های بالاتر منجر شده و امکان کاهش تورم هم وجود ندارد.

تصمیمات بانک‌مرکزی اساس سیاست پولی را شکل می‌دهد. سیاست‌های پولی و بودجه‌ای تنها در کشور‌هایی از یکدیگر جدا هستند که به لحاظ مالی، توسعه‌یافته باشند و دولت مجبور نباشد کسری بودجه را با چاپ پول جبران کند، بلکه بتواند برای پرداخت پول در آینده از روش استقراض (انتشار اوراق) استفاده کند و بانک‌مرکزی تعیین کند چه مقدار از این بدهی‌ها پولی شوند، یعنی شکل پول یا معادل آن را به خود بگیرند و مابقی بدهی به صورت اوراق قرضه‌ای که نرخ بهره دارد منتشر شود.

برای روشن‌تر شدن موضوع باید این قضیه را شفاف کنیم که نرخ بهره چگونه باعث تغییر رفتار و کاهش تورم می‌شود. بانک‌مرکزی در راستای اجرای سیاست پولی خود، با عملیات بازار باز برای دستیابی به نرخ بهره هدف خود در بازار بین بانکی، به خرید اوراق دولتی (افزایش ذخایر و کاهش نرخ بهره) و فروش اوراق دولتی (کاهش ذخایر و افزایش نرخ بهره) می‌پردازد. عملیات بازار باز موجب نوسان پایه پولی و نرخ‌های بهره شده و مقدار حجم پول در معاملات (M۱) و دیگر مقادیر کلی پول را تغییر می‌دهد.

در این منظومه نرخ بهره در بازار پول هزینه وجوهی است که می‌توانند به مشتریان خود وام دهند یا در اوراق بهادار سرمایه‌گذاری کنند. با افزایش این هزینه بانک‌ها نرخ بهره وام‌های خود را بالا می‌برند و در اعطای اعتبار گزینشی‌تر عمل می‌کنند. در نهایت این سیکل به کاهش مصرف و سرمایه‌گذاری که از اجزای تقاضای کل هستند منجر شده و سبب کاهش تورم می‌شود.

سیاستی که از اوایل سال ۱۴۰۰ با کنترل مقداری ترازنامه‌ها توسط بانک‌مرکزی، تامین مالی از طریق شبکه بانکی را با محدودیت جدی مواجه کرده است هر چند در کل سیاست قابل قبولی است و باعث شده اندکی از انبساط پولی در کشور جلوگیری شود؛ اما در ایران با توجه به پایین بودن نرخ سود و بالا بودن نرخ تورم، نرخ بهره حقیقی همواره منفی است که خود به خود به تقاضای بسیار بالا برای تسهیلات منجر شده و کشور را به ورطه تورم‌های بالا می‌کشاند و به جز منافعی کوچک در کاهش تورم در مقابل هزینه‌های بزرگی مانند تحمیل رکود دستاورد دیگری نخواهد داشت.

به عبارت دیگر در شرایطی که نرخ بهره در ایران منفی است، هر گونه سیاست نامتعارف پولی نظیر کنترل مقداری ترازنامه (کل‌های پولی) هر چند ممکن است اثرات کوتاه‌مدت و کوچکی داشته باشد، اما به هیچ وجه نمی‌تواند به عنوان راه‌حل جایگزین افزایش نرخ بهره (صفر کردن بهره حقیقی) عمل کند.

دیگر خبرها

  • نقش سامانه مودیان در شناسایی خودکار معاملات مشکوک و کاهش فرار مالیاتی مشاغل خاص
  • مردم در مقابل سرمایه گذاری در بخش تولید باید مطمئن باشند سود تضمینی دریافت می کنند
  • نرخ مالیات بر عایدی سرمایه املاک، خودرو، طلا و ارز چقدر است؟
  • شاه کلید مهار تورم
  • مهمترین اخبار ۱۱ اردیبهشت/افزایش حقوق بازنشستگان از اردیبهشت
  • لایحه اصلاح قانون مالیات‌های مستقیم سازوکار مشارکت مردم در بخش مولد را تسهیل خواهد کرد
  • مالیات یا کمیسیون دولت از سفته بازی
  • چه کسانی از پرداخت مالیات بر عایدی سرمایه معاف هستند؟
  • معافیت‌های هدفمند مالیاتی منجر به افزایش مشارکت مردم در تولید کشور خواهد شد
  • مرکز خدمات سرمایه‌گذاری استان با حضور رئیس جمهور افتتاح خواهد شد